بسم الله الرحمن الرحيم ميوه جات برگريز مقدمه: افغانستان يک کشور زراعتي است. ميوه وسبزي که بخش مهم باغداري را تشکيل مي دهد، يک سکتور مهم زراعت به شمار رفته و در اقتصاد ملي کشور سهم به سزايي دارد. درنيمه اول سال 1350 صادرات ميوه هاي افغانستان درمجموع صادرات کشور بيشتر از %37 سهم داشته، وبه اشتراک بته هاي طبي، در مجموع صادرات کشور از صد فيصد %45 را تهيه ميکرد. ميوه ها در افغانستان به پيمانه وسيع تجارتي پرورش مي يابند.قبل از جنگ در افغانستان در143000هکتار زمين ميوه توليد مي شد، وتوليدات ميوه هاي سالانه کشور به 920 هزارتن ميرسيد. با آن که در پرورش ميوه هاي افغانستان تکنالوژي عصري به کار نيفتاده، مگر بازهم ميوه هاي زياد توليد ميشود، زيرا اقليم وآب وهواي افغانستان براي توليد ميوه بسيار مساعد است. ميوه ها، مخصوصاً ميوه هاي برگريز به چنان اقليمي نيازمند هستند که در تابستان هواخشک وازطرف روز آفتاب فراوان داشته باشد، ونيززمستان نسبتاًسرد باشد. درختان ميوه ازگل کردن تا پخته شدن ميوه ها، با رطوبت وهواي باراني حساسيت دادند، يعني به امراض گوناگون قارچي مصاب ميگردند. خوشبختانه افغانستان عيناً همين طور اقليم دارد که در تابستان هوا خشک وگرم ميباشد، باران نمي بارد وآفتاب فراوان دارد.ميوه ها در افغانستان درتمام ولايات پرورش مي يابند، مگر دربعضي از ولايات درمقايسه با ولايات ديگر بيشتر پرورش وتوليد مي شود، بطورمثال در ولايات کندهار، هرات، اورزگان، زابل، غزني، وردک وپروان، وهمينگونه درمقايسه با ديگر ولايات در توليد ميوه ها شهرت زياد دارند، ومقدار زياد ميوه ها را توليد مي کنند. براي آنکه باغداري در افغانستان شکل علمي را کسب کند، ودريک جريب زمين اندازه توليد ميوه ها با ساير کشورها بتواند رقابت کند، بايد براي پرورش ، اصلاح ونگهداري آنها تکنالوژي عصري زراعتي به کار انداخته شود. براي رسيدن به اين هدف به کادرهاي علمي ونشرات علمي ضرورت احساس ميگردد. مناطق مهم مولد ميوه در افغانستان: هرات، قندهار، زابل،پروان، کابل،ننگرهار، وردک، سمنگان وبدخشان ازجمله مناطق مهم مولد ميوه در افغانستان مي باشند. اگرچه ميوه جات درتمام حصص افغانستان وجود دارد، اما بعضي اقسام آن در مناطق محدود توليد ميشود. مثلاً: نارنج، ليمو، مالته وسنتره در مناطق کم ارتفاع شرقي ، انار درقندهار، تگاب وتاشقرغان ، جلغوزه در نورستان وپکتيا، پسته درهرات ، بادغيس، بغلان وسمنگان وجود دارد. بصورت عموم در حدود 20 نوع مختلف انار در مناطق مختلف افغانستان توليد مي شود. زردالو ازجمله ميوه جاتي است که توليد آن به پيمانه تجارتي در مناطق مختلف افغانستان صورت ميگيرد. اقسام مختلف آن عبارت اند از زردالوي قيسي، اميري، سفيدچه ، ميرمحمدي، قندک وشکرپاره قندهار که خيلي مشهور وشيرين مي باشد. ازهمين سبب در تمام مناطق افغانستان توليد مي شود، اقسام ممتازآن در بدخشان کابل وکوه دامن پروان توليد ميگردد.ازجمله ميوه جاتيکه به پيمانه تجارتي توليد مي شود، بادام حايز اهميت است که در ولايات مختلف کشور صورت ميگيرد. کابل وقندهار دومرکز عمده توليد بادام مي باشد.  درقسمت توليد ميوه جات، موجوديت درختان وجنگلات پسته که که در ولايات بادغيس، هرات وسمنگان بصورت وحشي مي رويند نيز قابل تذکر است. علاوتاً چارمغز نيز درولايات مختلف کشور بصورت متفرقه در ساحات کوچک توليد مي شود. درزمره ميوه جات، انگورحايزاهميت فوق العاده بوده، مخصوصاً در هرات ، قندهار، پروان وکابل ساحات وسيعي را احتوا مي نمايند. انگور نه تنها از لحاظ  استهلاک داخلي ، بلکه ازحيث تجارت خارجي نيز اهميت به سزايي دارد. نوع وحشي خودروي آن در جنگلات اسمار ودره هاي اندراب بملاحظه مي رسد. توليد وفروش انگور نقش ارزنده اي را در اقتصاد کشور دارا مي باشد. احداث باغ:قبل از آنکه دريک ساحه باغ ايجاد شود، بايد احتياط کامل شود تا جزئي ترين اشتباه رخ ندهد، زيرا يک اشتباه کوچک باعث خساره بزرگ در آينده شده وجبران آن مشکل است. چون درختان مثمر عمرچندين ساله داشته ويک اشتباه اندک سرمايه چندين ساله دهقان را ازبين ميبرد. در احداث باغ نکات ذيل بايد در نظر گرفته شود: 1.  درساحه مورد نظر بايد باغهاي ميوه موجود باشد. 2.  کدام ميوه درين ساحه رشد ونموي خوب وحاصل فراوان مي دهد. 3.  منابع آبي وآب فراوان وجود داشته باشد. 4.  بدست آوردن نهال هاي ميوه وتوليد محل آن معلوم باشد. 5.  درساحه مورد نظر بيماري درختان وجود نداشته باشد. 6.  مارکيت براي فروش وجود داشته وبه باغ نزديک باشد. 7.  خاک ساحه مورد نظر مناسب باشد. 8. توپوگرافي خوب داشته باشد، تا عمليات زراعتي بخوبي صورت گيرد. 9. عوامل اقليمي آن مد نظر گرفته شود. انتخاب محل براي باغ سازي:درافغانستان در انتخاب محل باغ بايد به سه چيز مثل موجوديت آب ، خاک واقليم توجه جدي صورت گيرد. 1-  آب(Water):درافغانستان تاکنون باغ هاي ميوه به شکل للمي وبدون آبياري وجود ندارد. ازدو جهت کميت وکيفيت پيش ازهرامر ديگر موجوديت آب به صورت کافي بسيار مهم است. در وضعيت خاص کشور کيفيت آب اهميت زيادي دارد، زيرا قسمت بيشتر خاک افغانستان خاصيت PH بلند والقلي دارد، لذا ازين سبب به چنان آبي ضرورت موجود است که بسيار اندک وهيچ نمک نداشته باشد. منبع آب هم از اهميت قابل توجه بهره مند است وآب بايد در تمام موسم نمو کردن بقدر کافي موجود باشد، تا در قسمت نموي بدني وحاصلات ميوه اثرات منفي آن ازبين برود. 2- خاک(Soil):خاک داراي مواد عضوي براي ساختن باغ ها بسيار مفيد است. مواد عضوي مثل کود حيوانات، قدرت وظرفيت خاک را در جذب آب زياد ساخته وعناصر ضروري را درخاک افزايش مي دهد. همچنين درخاک مدت نگهداري آب را طولاني مي سازد، ريشه هاي نبات وآب درخاک به آساني دويده مي تواند. خاک باغ هاي ميوه ايجاد شده بايد خاصيت القلي وسوديمي نداشته باشد، واگر در زمين رطوبت بيش از حد يا آب موجود باشد، بايد پيش از پيش از طريق زابرها( زهکشي) آب آن خارج ساخته شود، بخاطريکه ميوه بعضي از درخت ها وميوه جات برگريز مثل زردالو، شفتالو، بادام ، آلو، گيلاس وآلوبالو درمقابل رطوبت وآب هاي ايستاده حساسيت نشان ميدهند، وبه بيماري هاي قارچي مصاب مي شوند. خاک بايد دومتر عميق باشد، سنگها ولايه هاي سخت نداشته باشد، در زميني که قبلاً درآنجا باغ هاي ميوه ساخته شده باشد، بارديگر باغ هاي همان ميوه ها ساخته نشود، زيرا امکان آفات درآنجا افزايش مي يابد، وعوامل بيماري ها از باغ هاي پيشين درآنجا موجود مي باشد. 3- اقليم(Climate):درافغانستان آفتاب فراوان موجود است، ودرطول يکسال براي هيچ ميوه اي مشکل کمبود آفتاب وجود ندارد مگر حرارت چنان عامل بزرگ اقليمي است که در انتخاب محل ايجاد باغ هاي ميوه نقش قاطع وتعيين کننده دارد. بطورمثال: در انتخاب محل ايجاد باغ خنک زدگي نا وقت خزان وپيش از وقت بهار، ودرمناطق پست تجمع هواي سرد بايد حتماً درنظر گرفته شود. براي باغ هاي ميوه چنان جاي انتخاب شود که درخزان، زمستان ويا بهار امکان خنک زدگي موجود نداشته باشد. هواي سرد بهاربراي ميوه بيش ازهر زمان ديگر خساره وارد ميکند. با وجود آنکه در انتخاب محل براي ايجاد باغ هاي ميوه خنک زدگي قابل توجه زياد است، مگر هواي سرد براي مراحل مختلف حيات درختان ميوه سودمندي هاي هم دارد، ويا براي آن ضرورت احساس مي شود. بطورمثال: زخ گل هاي ميوه جات برگريز درساعات معين به کمتراز7˚C هواي سرد ضرورت دارند ، تا آنها بتوانند در بهار شگفته شوند. درختان زيتون در ماه هاي قوس وجدي براي توليد زخ گلهاي خود براي مدت 400 ساعت به هواي سرد پايين تر از 7˚C ضرورت دارند. به همين سبب تخم هاي ميوه جات به هواي سرد مرطوب ضرورت دارند، تا دوره استراحت آنها از بين برود، وآنها قابليت جوانه زدن را پيدا کنند. برخي از ميوه جات برگريز مثل گيلاس، آلوي اروپايي، سيب، ناک وآلو بالو در مناطق سردسير وهمچنان زردالو وشفتالو هم درمناطق سرد سير وهم گرمسير تربيه مي شوند. تنها ستروس به شکل تجارتي در پروژه کانال ننگرهار، لغمان وکندهار در مناطق پست تربيه مي شوند. ستروس به واسطه هواي سرد -5˚C خساره مند مي شود، لذا از آنجاييکه هواي کندهار در زمستان تا -9˚C سرد ميگردد، براي کاشتن ميوه هاي ستروس منطقه مناسب نيست.درخت انار بيشتر از -14˚C هواي سرد را متحمل شده نمي تواند، لذا درجاييکه در زمستان هوا از-14˚C بيشتر سرد مي شود، درآنجا باغ هاي انار ايجاد نشود. باد: در افغانستان بعضي مناطق مثل هرات وجود دارد که در آنجا در تابستان چند ماه بطورمسلسل باد مي وزد. باد مصرف آبي درخت ها وسطح زمين را بيشتر مي سازد که در نتيجه درخت زود زود به آب احتياج پيدا مي کند. باد ميوه ها را زخمي ساخته وشاخه هاي درختان را يکي به ديگري زده وزخمي مي سازد. درزمان گل کردن ميوه ها، باد مانع پرواز زنبورها وديگر حشرات گرديده، درحاليکه درختان ميوه دار بوسيله حشرات به گرده افشاني نيازمند هستند.براي آنکه از خساره وارد شدن باد به درختان باغ جلوگيري شده باشد، بنا برآن براي باغ سازي دوسال پيش درختان باد شکن در مقابل باد غرس گردد. درختان باد شکن مي تواند چناريا سفيدار ويا مانند آن باشد. درختان بادشکن بايد از15m بلندتر گذاشته شود، وازقسمت پاييني آن ( ساقه هاي شان) %40-30 باد بگذرد، زيرا درغير آن باد نيروي زيادي پيدا مي کند، که درنتيجه نسبت به فايده آن ، زيان آن بيشتر ميگردد. درصورتيکه باغ ها در ساحات وسيع ساخته شوند، در آن صورت درهر200m دورتر ازيک قطار، قطارهاي ديگر درختان بادشکن ايجاد گردد. اشکال مختلف غرس نهال ها:زمانيکه براي باغ محل انتخاب شد، بعدازآن بايد زمين اندازه گيري شود تا معلوم گردد که براي باغ چقدر ساحه موجود است. بعد ازآن ساحه اندازه شده به روي کاغذ ياد داشت گرديده، ونقشه باغ در روي کاغذ آماده شود. درين نقشه کشيدن چقورک براي نهالها، جوي هاي آب، پياده روها، اتاق باغبان، گودال براي ساختن کودنباتي يا سبز ومانند آن با نشاني مشخص شود.بطورنمونه درشکل ديده شود:درختان ميوه درباغ به اشکال مختلف مثل مربع، مستطيل، سه کنج، متساوي الاضلاع وبه صورت غير منظم غرس مي گردد. 1- مربع شکل:درينجا درختان درباغ به شکل مربع شانده مي شود، طوريکه درين صورت کارهاي زراعتي باغ ايجاد شده به آساني تکميل مي گردد. 2- مستطيل شکل:درين شکل باغ درختان به شکل مستطيل شانده مي شود که درين مسافه قطارها بيشتر ميگردد. 3- شکل سه کنجه:اين شکل باغ در واقع شبيه به باغ مربع شکل است، ويگانه تفاوت وفرق آن اينست که دراين جا به شکل موقتي دربين هر مربع هم نهال ميوه شانده مي شود. مثل باغ سيب که شفتالو درآن به صورت موقتي غرس مي گردد. 4- شکل مثلث متساوي الاضلاع:درختان درين شکل باغ يک ساحه شش ضلعي را بوجود مي آورند که درهر گوشه رأس (نوک) آن يک نهال غرس ميگردد. بناءً درين شکل باغ نسبت به ديگر اشکال آن درختان بيشتر گنجانيده مي شود. 5- شکل غير منظم:اين شکل باغ درکناره ها وحاشيه تپه ها وکوه ها واراضي غيرهموار ساخته مي شود. درين جا بين درختان وقطار فاصله مساوي درنظر گرفته شده نمي تواند. فاصله بين درختان:فاصله بين درختان مربوط به فکتورهاي مانند شرايط اقليمي منطقه، نوع خاک، نوع ورايتي وپايه مادري((Root Stock مي باشد. درمنطقه که خاک خوب باشد درختان به فاصله نزديک غرس مي گردد تا از ساحه کوچک استفاده اعظمي صورت گيرد. مثلاً براي انواع درختان فاصله هاي مختلف تعيين شده است، واگر فاصله بين درختان نزديک باشد، پروگرام حفاظه امراض وحشرات خوبتر اجرا گرديده، وعمليات زراعتي تا حدي مراعات ميگردد. ولي يک نکته ديگر هم قابل درک مي باشد که آن عبارت از نور آفتاب است که بايد به درخت به اندازه باشد که آفتاب درتمام قسمت هاي درختان رسيده بتواند. درجدول زير فاصله بين قطارها ودرختان ميوه نشان داده شده است:   شماره ميوه ها فاصله بين درختان فاصله بين قطارها شماره ميوه ها فاصله بين درختان فاصله بين قطارها 1 سيب 5 6 6 گيلاس 6 6 2 ناک 3 6 7 آلو وآلوچه 6 6 3 بادام 5 6 8 بهي 4 4 4 زردالو 6 6 9 انگور 2 3 5 شفتالو 6 6 10 چارمغز 15 15نوت: اين فواصل نظر به نوع ورايتي فرق مي کند، يعني اگر ورايتي قد پخش باشد، درآنصورت فواصل بين قطار وبين درختان کم درنظر گرفته مي شود. چقورک کندن براي نهال ها:امکان دارد باغدار در زمان غرس نهال وقت نداشته باشد که هم نهال را انتخاب کند وبگيرد، وهم براي آنها چقورک (گودال) حفر نمايد. ويا امکان دارد که در وقت غرس نهالها بسيار گل ولاي وباران شده باشد که درنتيجه آن کندن چقورک را با مشکلات روبرو نمايد، لذا بهترآنست که براي کندن چقورک دو يا سه هفته قبل از غرس نهال اقدام شود، بناءً درطول اين مدت به چقورک آفتاب کافي رسيده، وبرعلاوه ممکن گازهاي مضره ، ميکروب ها، تخم حشرات ولارواها نيز ازبين بروند. چقورک هريک ازنهالي ها بايد کم ازکم 60cm عمق و50cm وسعت داشته باشد. در زمان کندن بايد سعي شود که خاک روي چقورک را جدا وخاک عمق وداخل آن را جدا بيندازند. در وقت غرس نهال نخست خاک روي چقورک بعداً خاک داخل چقورک انداخته شود، زيرا خاک روي آن داراي مواد عضوي فراوان مي باشد. زمان غرس نهالي ها:درافغانستان نشاندن نهالي ميوه به نوع وقسم ميوه ومنطقه باغ ايجاد شده مربوط است. بطورمثال درمناطق سرد سيرکشور مثل: لوگر، وردک، کابل، پروان، وغزني به استثناي نهالي انگور ساير ميوه هاي برگريز از دهم حوت الي آخر آن شانده شده مي تواند. درمناطق گرمسير مثل: ننگرهار، کندهار، هلمند، فراه، لغمان، نيمروز، ارزگان ومانند آن امکان دارد از 15 دلو تا 10 حوت دوام کند. تاک هاي انگور درمناطق سرد سير افغانستان از 25حوت آغاز وتا 10 حمل دوام کرده مي تواند. ودرمناطق گرمسير از 15حوت تا آخرآن غرس شده مي تواند. درافغانستان گاه گاهي امکان دارد زمستان بسيار سرد بيايد که ممکن است تاريخ غرس نهال هاي ذکر شده تغيير نمايد. طريقه شاندن نهال(Methods of planting): 1.    نهال تا وقتي غرس ميگردد که ريشه هاي تازه ومرطوب داشته باشد. 2.  جاييکه نهال درآنجا غرس ميگردد بايد فراخ باشد تا که ريشه درسال اول به خاک هاي سخت مواجه نشود. 3.  ريشه هايکه زخمي باشد قبل ازکشت بايد توسط قيچي دُور کرده شود، وکوشش شودکه دروقت کندن نهال، نهال ريشه زياد داشته باشد، بخاطريکه براي جذب مواد غذايي زمينه خوبتري مساعد مي گردد. 4.  نهال بايد به عين اندازه عمق ايکه درقوريه است درباغ غرس شود. هميشه کوشش شودکه منطقه جوش پيوند بالاتر از سطح خاک واقع شود. درصورتيکه نقطه جوش پيوند تحت خاک باشد همان قسمت ريشه ميکند ومطلوب ما به هدر مي رود. 5.    درمناطقيکه باد وجود داشته باشد قسمت پيوندي آن به سوي وزش باد قرارداده شود. 6.  وقتيکه نهال درچقوري انداخته مي شود دروقت انداختن خاک به اطراف آن، نهال يک يا چند مرتبه بايد تکان داده شود. 7.  نهالي که قد پخش مي داشته باشد بطرف جنوب، ونهال قد بلند بطرف شمال بايد غرس گردد، بخاطريکه زياد تر آفتاب ازطرف جنوب مايل بطرف هر چيزمي باشد. 8.  بعد ازشاندن نهال بايد آبياري صورت گيرد تا خاک محکم گردد. ودرين موقع رطوبت بسيار ضروري است. بعد از شاندن نهال بايد نهال هاي باغ نشاني شود تا نوع درخت وتاريخ شاندن آن معلوم باشد. وقتيکه نهال غرس مي گردد شاخه هاي غير ضروري آنرا بايد قطع نماييم، واين عمل بخاطر اجرا مي شود که شاخچه هاي غير مطلوب آن انکشاف نکند. هرقدر که مقدار شاخچه ها را کم کنيم، به همان اندازه تبخير از درخت کم مي شود. نهال بعد شاندن به توجه زيادي ضرورت دارد. هرگاه محيط داراي باد شديد باشد، دراطراف باغ بادشکن (Wind break) ساخته شود. اگر يک نهال در هواي گرم غرس شود، پندک ها شگوفه کرده وچانس کشيدن ريشه کم است. پس در چنين موقع شاخه بري ، آبياري وآبپاشي ضرور است. آبياري باغ ها: آبياري يکي از عوامل مهم در رشد درختان محسوب مي شود، ودرختان ميوه نسبت به نوع شان احتياج شان به آب متفاوت است. با توجه به اينکه درخت از طريق ريشه حد اکثرآب مورد احتياج خود را از زمين ميگيرد، بايد درخاک آب به اندازه کافي موجود باشد. اين آب در بعضي ازنقاط دنيا تنها از طريق نزولات آسماني تامين ميگردد، ودرمناطقي کمبود آن توسط آبياري بايد تأمين گردد. کشورما در دراکثرنقاط مواجه به کم آبي است که نزولات آسماني درآن به حد کافي نيست، بنابراين دربسياري از مناطق مجبور به آبياري باغها هستيم.    روش هاي آبياري: 1.    آبياري سطحي 2.    آبياري باراني 3.    آبياري قطره اي 4.    آبياري زير زميني    تشريح روشهاي آبياري فوق در مضمون اساسات آبياري بيان ميگردد، لذا از تشريح آن درين مضمون خودداري مي گردد. درافغانستان اکثر باغ ها به شکل کرد آبياري ميشود، مگر بعضي درختان مثل زردالو، شفتالو، بادام وآلودرمقابل اين گونه آبياري حساسيت نشان مي دهند، زيرا درختان ميوه ياد شده درمقابل خاک تر حساسيت دارند. درآبياري کردي امکان دارد که آب براي چندين روز تجمع کند، لذا بايد ميوه هاي خسته سنگي به شکل جويه آبياري گردند. جويه ها درقطارهاي درختان ميوه به خط مستقيم طوري کشيده شود که مسافه بين درخت ها باريک واطراف هر درخت وسيع باشد. وسعت اطراف درختان بايد همه ساله وسيع گردد، يعني به اندازه که درخت بزرگ مي شود، به همان اندازه جويه هاي اطراف درخت وسيع ساخته شوند. اگر تنه درخت نزديک به سطح زمين مصاب به بيماري گردد، درينصورت در اطراف تنه درخت خاک فراهم آورده شود تا تنه درخت در تماس مستقيم به آب قرار نگيرد. با آبياري به نهالي تازه غرس شده توجه جدي نموده، تا آنها به تشنگي مواجه نشوند. فوايد آبياري: 1.    جبران کمبود رطوبت خاک. 2.    اصلاح اراضي ريگي. 3.    مبارزه با آفات وحشرات درزمستان با دادن يخ آب. مضرات آبياري غلط: 1.    کم شدن هواي زمين وعدم امکان تنفس ريشه. 2.    جمع شدن نمک درخاک هاي سطح الارضي دراراضي شور. 3.    شستن مواد غذايي وبردن آن به اعماق زمين در نتيجه آبياري بيش ازحد. 4.  کم کردن گرماي خاک( خصوصاً درمواقع آبياري با آب سرد). حرارت آب در موقع آبياري بايد بين 5-20˚C باشد، وباغ ها را بهتراست درشب که هوا خنک است آبياري نموده تا تبخير زياد نشود، وامراض قارچي توسعه نيابد. عمليات عمومي آبياري نباتات برگريز: ü   نباتات جديد کشت شده بايد بشکل فوري بعد ازکشت آبياري گردد. ü   درسال اول ودوم از10-7 روز به صورت وقفه اي آبياري گردد. ü   نباتات ميوه دار درفصل گرما از 20-15 روز، ودرفصل سرما از 40-30 روز آبياري گردد. کاشتن نباتات وسبزي در باغهاي تازه بوجود آمده:زمانيکه نهالي ها تازه غرس شدند تا چند سال ميوه نمي دهند. براي آنکه ازين باغ هاي جوان استفاده اعظمي شده بتواند. بنابرآن مي توان دربين قطارهاي درختان ، سبزي يا ساير نباتات کمتر رقابت کننده با درختان کاشته شوند. اين سبزيها ونباتات ازهمان نوع سبزي هاي ونباتاتي باشند که درآب وموادغذايي با درختان رقابت زياد نکنند.  پياز، بادرنگ ، تربوز، خربوزه، ترايي، شبدر ورشقه از نباتات مناسب به شمار مي روند.درباغ ها نباتات رقابت کننده مثل گندم ، جواري، باميه، بادنجان رومي، پنبه ومانند آن هيچکدام کاشته نشوند. ازين جهت که اين نباتات با درختان در استفاده ازآب ومواد غذايي رقابت زياد مي کنند، وازطرف ديگر شرايط را براي مصاب شدن درختان به امراض مساعد ميسازند.  درختان باغ وسبزي ها بايد به طريقه هاي جداگانه آبياري شوند، زيرا ضرورت آب درختان وسبزيها يکسان نيست. سوالات: 1- چرا اقليم افغانستان براي پرورش ميوه جات مناسب دانسته مي شود؟ 2- ولاياتي را که در توليد پسته وانار شهرت دارند، نام ببريد؟ 3- نکاتي را که در احداث باغ درنظر گرفته مي شود لست نماييد؟ 4- آيا باد برعلاوه خساره رساندن به درختان داراي کدام فوايد مي باشد يا خير؟ 5- اشکال مربع وسه کنج باغ با يکديگر چه فرق دارد؟ 6- چرا فاصله بين درختان ميوه يکسان نيست، شرح دهيد؟ 7- زمان غرس نهال هاي ميوه وابسته به کدام فکتورها مي باشد؟ 8- چرا ضرورت آب به تمام درختان يکسان نيست؟ 9- چرا تا وقت حاصل دادن باغ ، کاشتن بعضي از سبزيها ونباتات دربين قطارهاي درختان توصيه مي شود؟ 10- ساحات باغداري وجنگلاتي ولايت بغلان را با ارقام دقيق معلومات دهيد؟ هارمون ها ومواد تنظيم کننده رشد نباتات Hormones and plant growth regulators کلمه هارمون(Hormone) منشأ يوناني داشته، واولين بار توسط (Ernest Starling) فزيولوژيست انگليسي درسال 1905 براي هارمون هاي حيواني بکار برده شد. سپس نبات شناسان نيز از واژه هارمون براي مواديکه پديده هاي رشد ونمو نباتات را تحت تاثير قرارميدادند استفاده کردند. هارمون هاي نباتي ماده است عضوي که دربخشي ازنبات ساخته شده وبه قسمت هاي ديگري درنبات انتقال پيدا ميکند، ومي تواند با غلظت بسيارکم پديده هاي فزيولوژيکي نبات را تنظيم کند. اين پديده ها غالباً رشد ونمو مي باشند.هم اکنون مواد تنظيم کننده رشد را به پنج گروه طبقه بندي مي کنند که عبارت اند از: اکسين ها(Auxins)، جيبريلين ها(Gibberellins)، سايتوکاينين ها (Cytokinins)، ايتيلين ها(Ethylene) و مواد بازدارنده رشد (Growth Inhibitors). اکسين ها(Auxins):اکسين بطور بارزي درنوک ساقه ودر انساج جوان نبات ساخته شده وغالباً به طرف پايين ساقه حرکت مي کنند. بنابراين به نظر مي رسد که شيب غلظت، ازنوک ساقه بطرف ريشه است. يا به عباره ديگر ميزان اکسين درنوک ساقه بيشتر ودرپايين ساقه کمتر است. اکسين به دوشکل وجود دارد: 1- اکسين هاي طبيعي که در داخل نبات وجود دارد. 2- اکسين هاي مصنوعي که در آزمايشگاه ها ساخته مي شود. ازجمله اکسين هاي طبيعي مي توان از Indol acetic acid (IAA) نام برد. همچنين برخي از اکسين هاي که بطور مصنوعي در لابراتوارها ساخته شده اند قرار ذيل است:  Indol butyric acid (IBA) Naphthalene acetic acid (NAA) 2, 4-D کاربرد تجارتي اکسين ها:  1- تنک کردن، جلوگيري از ريزش گل وميوه: درباغداري وبه ويژه ميوه کاري بحث تنک کردن، ازمواردي است که دربهبود کميت وکيفيت برخي ازميوه ها نقش مهمي را بازي ميکند. معمولاً دراغلب درختان ميوه تعداد گلهاي تشکيل شده بيشتر از تعداد لازم براي توليد محصول نهايي درخت است. بناءً درميوه کاري با استفاده ازبرخي اکسين ها مانند نفتالين اسيتيک اسيد(NAA)، درختان را درزمان مناسب محلول پاشي کرده ، تاميوه هاي ضعيف تر ريزش کنند وتعداد ميوه ها کمترگرديده تا کيفيت شان افزايش يابد.حذف ميوه هاي اضافي درختان مخصوصاً سيب عملي ضروري در باغداري است. اين عمل دو نتيجه مطلوب دارد: 1- باردهي به شکل يکسال درميان را کاهش مي دهد. 2- باعث افزايش وبهبود اندازه، رنگ وکيفيت ميوه هاي برداشت شده مي گردد. اگر درختانيکه از ترکيبات کمياوي استفاده کرده اند داراي قوت کافي باشند، درآنصورت اندازه ميوه در موقع جمع آوري با ميزان تنکي ميوه ارتباط دارد. اولين تلاش درجهت حذف گل هاي سيب بطريق کيمياوي درسال 1934 وبا استفاده ازپاشيدن مواد رايج درآن زمان از قبيل سلفات مس وزنک، پولي سلفايد کلسيم وسوديم انجام گرفت.    2- ايجاد غلبه پندک انتهايي:عدم رشد جوانه هاي جانبي نباتات که دراثر وجود جوانه انتهايي ايجاد ميشود، غاليبيت انتهايي(Apical Dominance) نام دارد. علت اين موضوع آنست که اکسين توليد شده در نوک شاخه بطرف پايين حرکت کرده وبه جوانه هاي موجود در زاويه برگي مي رسد. درنتيجه غلظت اکسين درجوانه هاي جانبي ازحدلازم تجاوزکرده وبدين طريق رشد جوانه هاي جانبي محدود مي شود. حال اگر جوانه انتهايي نبات را حذف کنيم، رشدجوانه هاي راکد موجود در زاويه برگي شروع شده وشاخه هاي فرعي زيادي بر روي نبات توليد مي شود.  3- ريشه دارکردن قلمه ها:ريشه زايي قلمه ها درانواع مختلف نباتات متفاوت است، بدين معني که ممکن است نوعي وجود داشته باشد که قلمه آن به هيچ وجه نتواند ريشه توليد کند. درچنين وضعيتي احتمالاً مصرف اکسين ها زياد موثر نخواهد بود. اما معمولاً دربسياري از انواع، مصرف خارجي اکسين ها با غلظت مطلوب سبب افزايش تعداد ريشه هاي منشعب درقلمه مي گردد. ازجمله انواع اکسين ها براي تشکيل ريشه IBA وNAA بسيارمعمول است. IBA به مقاصد عمومي توليد ريشه ها بکارمي رود، غير مسموم کننده بوده وبه غلظت زياد قلمه را مسموم نمي کند. عمر ومدت استعمال IBA توسط محيط تاريک زياد شده وزود خراب نمي شود، وهم توسط يخ ساختن مدت استعمال آن زياد ميگردد. NAA هم مرکبي است که بزودي بخرابي روبرو نمي گردد، قلمه اي که با IBA ريشه نکشد، توسط NAA هم ريشه توليد کرده نمي تواند، بخاطريکه ازتمام شان IBA موثرترين مرکب است. البته استثناآت موجود است. مثلاً قلمه هاي هملوک غربي (Douglas Fire ) همراه NAA نسبت به IBA ريشه خوب توليد ميکند. مخلوط IBA+NAA براي تشکيل ريشه بسيار تاثير خوب دارد. اکثر هارمون ها درآب غير منحل بوده که اول آن را در الکول، وبعداً درآب حل ميکنند. اکسين به سه قسم استعمال مي شود: 1- محلول رقيق(Dilute Solution Soaking method): غلظت اين محلول 20-200Ppm بوده که قلمه را براي مدت 24 ساعت مي گذارند. 2- محلول غليظ (Concentrated Solution Deep method): غلظت اين محلول 500-1000Ppm بوده که قاعده هاي قلمه ها را به اندازه 1اينچ  براي 3-5sec غوطه مي دهند. 3- به شکل پودر (Powder Preparation in talk): درين شکل قاعده قلمه را درآب ترکرده وبعداً در پودر غوطه مي دهند.      نام هاي تجارتي IBA: 1.    Chryzpan (به شکل پودر). 2.    C- Mone (به شکل مايع"Liquid"). 3.    DPN-Grow (به شکل مايع). 4.    Hormex (به شکل پودر ومايع). 5.    Hormodine (به شکل پودر). 6.    Hormo-Root (به شکل پودر). 7.    Rhizopon (به شکل پودر وتابليت). 8.    Rooton (به شکل مايع). 9.    Synergol (به شکل مايع). 10.Woods Rooting Compound (به شکل مايع).    تاليفاتي که اخيراً منتشر شده کارآيي IBA را درمقياس عملي جهت استفاده براي نباتات زير در دنيا نشان داده است:سيب، شفتالو، آلو، سفيدار، کاج، مورپان، چاي، لوبيا، انگور، انجير، باميه، بادنجان، گل ياسمن وتعدادي ازگلهاي ديگر.  4- جلوگيري از رشد شاخه هاي غير مطلوب:معمولاً پس ازانجام شاخه بري، تعداد ازشاخه هاي غير مطلوب دراطراف محل برش ايجاد مي شود که بايد آنها را با قيچي حذف کرد. براي جلوگيري از رشد چنين شاخه ها توصيه ميشود که از اکسين هاي مانند NAA (بصورت محلول پاشي در محل زخم) استفاده شود، تا از رشد وتوليد اين شاخه ها ونوده ها جلوگيري گردد. 5- داشتن خاصيت علفکشي:سال ها است که کاربرد تجارتي برخي از اکسين ها به عنوان علفکش شناخته شده است. ازمهمترين اکسين هاي مورد استفاده براي اين منظور مي توان به 2,4-D و 2,4,5-T اشاره کرد. هنگاميکه ازين مواد با غلظت بالا استفاده مي شود، اثري مانند يک علفکش دارد. بخصوص علف هاي هرزه دومشيمه اي به غلظت زياد اکسين ها حساس مي باشند. 2, 4-D ازمهمترين علفکش ها است، زيرا درغلظت هاي کم موثر بوده وخطر زيادي براي کارگران ندارد وعلاوتاً اقتصادي مي باشد. جيبريلين ها(Gibberellins): تاريخچه:در اوايل قرن هجدهم دانشمندان جاپاني متوجه شدند که برخي از بته هاي برنج موجود در مزارع، رشد بيشتري نسبت به ساير بته ها دارند. تحقيقات بسياري براي پيدا کردن علت بروز اين اختلاف انجام شد که يکي از آنها آزمايش هاي دانشمند جاپاني  به نام (E. Kurosawa) بود که تحقيقات او درمزارع برنج ، اساس مطالعه روي جيبريلين ها را بنا کرد، ودرنهايت منجر به کشف جيبريلين در سال 1928 شد. تعداد جيبريلين هاي کشف شده در نباتات وقارچ هاي مختلف تا سال 1990 حدود 84 نوع بود، وازبين انواع مختلف جيبريلين، GA3 (Gibberellic acid) که داراي فورمول C19H22O6 مي باشد، ازمعروف ترين آنها بشمار مي رود. اين ماده جيبريليني است قوي که ازگذشته نيز به عنوان جيبريلين درتجارت مورد استفاده قرار گرفته است. جيبريلين ها درتقسيمات حجروي ويا طويل شدن حجرات ويا هر دوپديده مذکور دخالت دارند. اين مواد به مقدار فراوان دراعضاي درحال نمو وجود دارند، وبه ويژه دربرگ هاي جوان موجود در انتهاي شاخه، جوانه ها، تخم هاي نارس ونوک ريشه ساخته مي شوند. اثرات فزيولوژيکي جيبريلين ها: اثر اصلي جيبريلين ها رشد طولي ساقه است. اين عمل ازطريق افزايش فواصل ميانگره هاي ساقه انجام مي گيرد. اکثر دومشيمه اي ها وبرخي يک مشيمه اي ها در اثر معامله با جيبريلين رشد شان سريع مي شود. پس ارتفاع بوته ورشد نبات بطورکلي تحت تاثير جيبريلين ها مي باشد. مهمترين اثر جيبريلين ها تاثير بر نباتات قد پخش است. نباتات قد پخش در اثر محلول پاشي با اين ماده به شکل معمول ويا بسيار با قد بلند رشد مي کنند.جيبريلين ها در دوره استراحت (خواب) تخم ها نيز دخالت مي کنند، بطوريکه با تر کردن تخم هاي داراي رکود درمحلولي ازجيبريليک اسيد، خواب آنها شکسته شده وشروع به جوانه زدن مي کنند. غلظت توصيه براي انجام اين عمل در تخم بسياري از درختان ميوه 100-500Ppm ومدت زمان لازم 24-12 ساعت است. جوانه زدن تخم غله جات تحت کنترول جيبريلين ها مي باشد. بطورمثال درتخم جو جنين پس از جذب آب جيبريلين توليد مي کند، که باعث تشکيل انزايم Amylase مي شود . سپس اين انزايم سبب تبديل نشايسته به مالتوز وگلوکوز مي شود که درنتيجه مواد قندي به جنين رسيده ومنجر به جوانه زدن تخم مي گردد. کاربرد تجارتي جيبريلين ها جيبريلين ها کاربرد تجارتي زيادي دارند که درينجا به دو موارد آن اشاره ميگردد:  1- تاخير در رسيدگي ميوه ها: گاهي لازم است که رسيدن ميوه در برخي درختان به تاخير بيافتد، زيرا زمان مناسب براي عرضه به بازار وجود ندارد، ويا ميوه پس ازچيدن به سرعت نرم وفاسد مي شود. به عنوان مثال خرمالو،گيلاس وبرخي ازستروس ها را هنگاميکه ميوه آنها به رنگ سبز روشن است، با محلول پاشي بوسيله جيبريليک اسيد مي توان به مدت چند هفته ديگر آنها را به حالت سبز ونارس بر روي درخت نگهداري کرد، وعلاوه برآن برخي از مواقع اندازه ميوه نيز درشت تر مي گردد. 2- افزايش محصول در انگور:محلول پاشي با جيبريليک اسيد درتوليد انگور بي دانه از سال 1960 مروج است. اثرات فزيولوجيکي حاصل ازين محلول پاشي در انگور، رشد طولي حجرات، تُنک کردن گل ها وحجيم شدن خوشه ها مي باشد. معمولاً اگر محلول پاشي به غلظت 30-50Ppm وقبل ازعمل القاح (ريزش گلبرگ ها) انجام شود، ريزش زيادي درگلها صورت گرفته وخوشه ها باز مي شوند. بنابراين براي انگور با خوشه متراکم اين زمان مناسب است. اما اگر محلول پاشي پس از القاح انجام شود تنها مي تواند اندازه دانه ها وخوشه ها را بزرگتر کند. اين عمل بيشتر در ارقام انگور بي دانه اثر زيادي داشته است. سايتوکاينين ها (Cytokinins):سايتوکاينين ها گروپ ديگري از مواد تنظيم کننده رشد نباتات هستند که موجب انقسام حجروي مي گردند. اولين سايتوکاينين طبيعي در دهه 1950 همزمان با عصر کشف DNA توسط پروفيسورFolke skoog کشف شد. سايتوکاينين ها درحجرات نباتي درکنار اکسين ها قرار گرفته وسبب انقسام حجرات درانساج نباتي مي شوند. Zeatin يک هارمون سايتوکاينين طبيعي بوده که از اندوسپرم جواري استخراج ميگردد. سايتوکاينين برعلاوه انقسام حجرات، فعاليت هاي RNA و DNA را تنظيم ميکند. همچنين تشکيل پندک وشگوفه را تنظيم کرده ، ازريختن گلها، ميوه ها، وبرگ ها جلوگيري مي کند. حرکت سايتوکاينين از ريشه بطرف بالا توسط شيره زايلم(Xylem) صورت مي گيرد. دربخش هاي ازنبات که رشد ونموي زياد دارند، مثل تخم هاي درحال جوانه زدن ويا ميوه هاي نارس ودرحال رشد، مقدار سايتوکاينين ها بيشتر است. درجوانه هاي تازه سبز شده کاهو ونخود ودر ميوه هاي نارس سيب، رومي ، شفتالو، وآلو سايتوکاينين ها تشخيص داده شده اند. سايتوکاينين ها در نوک ريشه ساخته شده، ودرشيره زايلم حرکت کرده وبطرف برگ مي روند، ودربرگها در سنتز پروتين دخالت مي کنند. يعني سايتوکاينين ها به خاطر تاثيري که درترکيب پروتين وتيزاب هاي هستوي دارند، قادر اند پيري را دربرگ ها وساير اعضاي نبات به عقب بيندازند.گاهي سايتوکاينين ها درجوانه زني موثرثابت شده اند. بطورمثال تخم کاهو براي جوانه زني به نور نياز دارد. اما اگر تخم کاهو با کاينيتين(Kinetin) معامله شود، در تاريکي جوانه مي زنند. همچنين در برخي نباتات مثل کچالو تشکيل غده در اثر مصرف سايتوکاينين ها تحريک مي شود. ايتيلين (Ethylene):  تاريخچه:با اينکه از ساليان پيش تاثير گاز ايتيلين در رسيدن ميوه ها شناخته شده بود، اما تنها در دهه 1960 بود که ايتيلين بعنوان يک هارمون نباتي معرفي شد. ايتيلين ساده ترين ترکيب هايدروکاربن هاي غير مشبوع است که يک فراورده اصلي در صنعت نفت به شمار مي رود، بطوريکه تنها کشور جاپان درسال 1990 حدود 8 مليون تن ايتيلين توليد کرده است. اين موضوع جالب است که ايتيلين، به صورت گازي فعاليت هارموني خود را در نبات انجام مي دهد. درگذشته به کمک سوزاندن مواد نفتي در ذخيره خانه هاي محدود وسربسته، تغيير رنگ درميوه هاي سبز ونارس درون انبار ايجاد مي کردند، تا ميوه ها بازار پسندي خوبي داشته باشند. اکثر انساج زنده ايتيلين توليد مي کنند، وقارچ پني سيلينيوم از موجودات زنده ايتيلين زا است، که ميوه هاي آلوده به اين قارچ در ذخيره خانه ايتيلين توليد مي کند. اثرات فزيولوژيکي ايتيلين:ايتيلين موجب سبز زدايي درپوست ميوه ها وبخصوص جنس ستروس وکيله مي شود. درتعيين جنسيت گل در نباتات مانند بادرنگ وتربوز موثر است. وهمچنين ايتيلين سبب رسيدن وپيري ميوه ها مي شود. تاثير اين گاز بر جوانه زدن تخم ها مشخص شده است، بطوريکه درغده هاي کچالو درحال رکود معامله با ايتيلين باعث رشد جوانه ها مي شود. کاربرد تجارتي ايتيلين:کاربرد گاز ايتيلين درهواي آزاد امکان پذير نيست، ودرين شرايط بايد از ترکيبات مولد ايتيلين استفاده کرد. ازمهمترين ترکيبات کمياوي توليد کننده ايتيلين مي توان از اتفون(Ethephon) نام برد. اتفون اهميت وکاربرد زيادي درتجارت دارد. هنگاميکه پودر آن در آب ريخته مي شود توليد گاز ايتيلين مي کند. وجود اتفون(Ethephon) درنيمه دوم سال 1960 نيز تاثيري عمده درکنترول رسيدن وبهبود کيفيت ميوه سيب داشت. اتفون سرخ شدن سيب در ارقام معيني را بطور موثر بهبود بخشيده وميوه سبز را سريعاً سرخ وآماده تحويل به بازار مي کند. سيب هاي که اتفون دريافت کرده، ازآنهايي که اين ترکيب را دريافت نکرده وچندين هفته بعد برداشت شده اند ظاهراً غير قابل تشخيص مي باشند. ودرنتيجه باغداران قادراند فصل بازارشان را با کاربرد اتفون(Ethephon) توسعه دهند. استفاده از اتفون بعضي اوقات منجر به نرم شدن وريزش ميوه نيز ميگردد، اما با استفاده از دامينوزايد(Daminozide) قبل از اتفون به روي درخت ها مي توان براين مشکل غلبه کرد. امروزه از اتفون براي تحريک ريزش ميوه وتسهيل دربرداشت ميخانيکي برخي ميوه ها مثل چارمغز، گيلاس وشفتالو استفاده مي شود. براي اين منظور ده روز قبل ازبرداشت(شفتالو وگيلاس) مصرف اتفون با غلظت 500-2000Ppm توصيه مي شود. درکدوئيان مانند بادرنگ وتربوز اتفون باعث تشکيل بيشترگلهاي ماده مي شود. بطور معمول اين نباتات دراوايل فصل گلدهي، گلهاي نر بيشتري نسبت به گلهاي ماده توليد مي کنند. درين حالت غالباً مصرف اتفون از تشکيل گل نر جلوگيري مي کند. توليد گل ماده در اثر مصرف اتفون(Ethephon) روشي است کاملاً تجارتي که به منظور برداشت زودرس وافزايش عملکرد در فاميل کدوئيان انجام مي شود. يکي ديگر ازمصارف مهم ايتيلين تسريع در رساندن ميوه هاي درون انبار است، به عنوان مثال ميوه هاي نظير کيله ورومي در مراحل مختلف رشد وقبل از رسيده گي( به صورت نارس وسبز) برداشت شده و سپس درشرايط مناسب ذخيره خانه تحت معامله با ايتيلين درغلظت وزمان معين قرار ميگيرند، تا پس از تغيير رنگ به بازار عرضه شوند. مواد باز دارنده نمو(Growth Inhibitors):اين مواد از گروپ هاي مختلفي تشکيل شده اند که برخي ازپديده هاي فزيولوژيکي را در نبات متوقف ويا کند مي کنند. مواد باز دارنده نمو همانند ساير هامون ها بصورت طبيعي درنبات ترکيب شده واثراتي نظير جلوگيري از رشد ونمو ويا اثرات ضد اکسيني،جيبريليني ومانند آن دارند. همچنين مواد بازدارنده را در آزمايشگاه ها بصورت مصنوعي ترکيب مي کنند. برخي ازين مواد مانع تکثير حجرات ويا رشد حجرات نباتي مي شوند که در نتيجه ارتفاع ورشد نباتات در اثر مصرف آنها متوقف شده ويا کاهش مي يابد. مواد بازدارنده نمو به دو گروپ طبيعي ومصنوعي تقسيم مي شوند: مواد طبيعي باز دارنده نمو:بطورطبيعي در نباتات موادي وجود دارد که از رشد ونموي آنها جلوگيري مي کند. عدم رشد جوانه ها ودوره رکود تخم، پيازها وغده ها مواردي هستند که با مواد باز دارنده نمو در نباتات ارتباط دارند. آبسيزيک اسيد (Abscisic Acid) يا ABA يکي از مواد بازدارنده نمو بوده که از اعضاي مختلف نباتات بدست آمده است. نظر به نقش مهم ABA نسبت به ساير بازدارنده هاي طبيعي در رشد ونموي نباتات، درينجا به خصوصيات وبرخي از اثرات آن اشاره مي شود:  آبيسيزيک اسيد(ABA): هارموني است طبيعي که اثر بازدارندگي رشد در نباتات داشته وبطور وسيعي در بسياري از نباتات يک مشيمه ودو مشيمه اي وحتي در برخي از قارچ ها يافت مي شود . اثرات آن ضد اکسين ها وجيبريلين ها بوده وبدين ترتيب مانع رشد ونموي نبات مي شود. اولين بار درسال1963 شناسايي خصوصيات کيمياوي ABA توسط اديکوت وهمکارانش در کاليفورنيا انجام گرفت. ثابت شده است که غلظت ABA در هنگام رکود ( اواخر تابستان) دربرگ ها وجوانه هاي نبات افزايش مي يابد، وبه نظرميرسد که طول روز کوتاه آن را تحريک مي کند، يا به عباره ديگردر روزهاي کوتاه IBA دربرگ ها افزایش پیدا می کند. موضوع ریزش برگها در بسیاری از انواع نباتی در ارتباط با ABA است .از اثرات ديگر ماده، طولاني کردن دوره استراحت درتخم ها مي باشد. علاوه برآن محلول پاشي درختان ميوه با ABA سبب خواب جوانه هاي شاخه ميشود. هنگاميکه ميزان ABA درتخم بسياري از نباتات افزايش پيدا کند، باعث رکود تخم مي شود. دربرخي از انواع نباتات زمانيکه تخم در معرض سرما قرار مي گيرد، مقدار ABA درآن کاهش يافته وموجب حذف رکود مي شود. همچنين مشخص شده است که ABA سبب بسته شدن حجرات ستوماتا در برگ مي شود. غالباً وقــــــــتي نبات در شرايط خشــــــــــکي قرار ميگيرد، مـــــــــيزان ABA درآن به سرعت افزايش يافته وباعث بسته شدن ستوماتا مي شود. آزمايشی که در بادنجان رومي انجام شده، مشـخص شده است که غلظتABA موجوددر برگ هاي پژمرده رومي 50 مرتبه بيشتر از غلظت آن درحالت عادي برگ است. مواد مصنوعي باز دارنده نمو:درباغداري از مواد مصنوعي مختلفي به عنوان جلوگيري کننده نمو استفاده مي شود، مصرف اين مواد به منظورهاي متفاوتي مانند جلوگيري از ريزش برگ، کوتاه نگهداشتن نبات، تسريع در گلدهي وتنظيم برخي پديده هاي فزيولوژيکي در نبات صورت ميگيرد. برخي ازين مواد از رشد نبات کاملا جلوگيري ميکنند، درحاليکه انواع ديگري نيز وجود دارند که تنها سبب کاهش رشد کلي دراعضاي مانند شاخ وبرگ مي شوند. اين گروه ازمواد را کُند کننده رشد مي نامند. درينجا به برخي ازمهمترين مواد بازدارنده وکند کننده رشد اشاره مي شود:  مالئيک هايدرازايد Maleic Hydrazide (MH) :يکي از مواد بازدارنده رشد است. کاربرد تجارتي آن درجلوگيري از رشد جوانه هاي کچالو وپياز درهنگام ذخيره کردن است. اگرازين ماده به غلظت بالا استفاده شود همانند يک علفکش عمل مي کند. علاوه برآن از مالئيک هايدرازايد براي کاهش رشد سريع درختان وچمن ها استفاده ميشود.  آلار(Alar)، SADH (B9) :يکي ديگر از مواد پرمصرف که خاصيت کند کنندگي رشد در نباتات را دارد آلاراست. محلول پاشي با آلار باعث تاخير درپيري وجلوگيري از ريزش قبل از برداشت محصول در سيب، ناک وديگر ميوه هاي خسته دار ميشود. از آلار درگل داودي براي ايجاد قدپخشي استفاده مي شود.  سايکوسيل Cycocel (CCC) :مصرف اين ماده نيز سبب کند شدن رشد در نباتات مي شود. سايکوسل مخالف عمل جيبريلين است، بدين منظور که مصرف آن باعث کوتاه شدن فواصل بندهاي ساقه ميگردد. دربعضي از اقسام گلها ونباتات زينتي محلول پاشي با اين ماده به غلظت 2500Ppm سبب تسريع در تشکيل گل مي شود. Phosphon-D, Amo 1618:اين ماده نيز از مواد کند کننده نمو هستنند که از اهميت کمتري نسبت به آلار وسايکوسيل برخوردار هستند.  مورفکتين ها(Morphactins): از اوايل دهه 1960 گروپ هاي جديدي از مواد بازدارنده نمو که مشتق هاي ماده اي بنام Flourene-9-Carboxylic Acid  بودند، به دليل ويژه گي هاي بيولوژيکي خاصي که داشتند مورد توجه قرار گرفتند.مهمترين مورفکتين هاي موجود IT3456 و IT3233 نام دارند، که غلظت زياد براي کشتن علف هاي هرزه وجلوگيري از رشد نباتات چوبي به کار مي روند.گذارش هاي مبني برسوختگي نبات در اثرمصرف مورفکتين ها وجود دارد. در باغداري ازين مواد براي تنظيم رشد ونموي درختان وتحريک ريزش گل وميوه استفاده مي گردد.    خلاصه اين بخش:   ترکيباتي که تنظيم کننده رشد ونموي نباتات هستند: شماره   نام رايج علامت يا کود مشخصه   نام تجارتي   فعاليت تنظيم کنندگي رشد نباتات   سايرفعاليت ها 1 اتفون CEPA 68-250 اترل، سيپا، فلورل تنک کننده ميوه، تاخير دهنده رشد، تشکيل دهنده رنگدانه، رساننده ميوه، تغييردهنده جنسيت، خشک کننده علف کش 2 کلورمکوات CCC سيکوسيل بازدارنده جوانه زني، محرک جوانه گل، تشکيل دهنده رنگدانه، تغييردهنده جنسيت، تاخيردهنده پيري، افزايش دهنده تشکيل ميوه علف کش 3 2,4-D   پلنت گارد، اگروتکت، ويد بي گن تاخيردهنده پيري،ايجاد کننده گلدهي، افزايش دهنده تشکيل ميوه،رساننده ميوه علف کش 4 مالئيک هايدرازايد MH MH-30، ساکر استاف، دي کات تاخير دهنده رشد، بازدهي گلدهي، کنترول کننده جوانه محوري، ضد حشرات علف کش 5 ايتيلين     تغييردهنده جنسيت،بي برگ کننده، عامل ريزش، ازبين برنده رنگ سبز قارچ کش 6 آمترين G-34162 اويک خشک کننده علف کش 7 کينيتين     عامل شکستن خواب، محرک جوانه زدن، علف کش 8 کاکوديليک اسيد   فيترا560 بي برگ کننده علف کش 9 IBA   هورمودين ايجاد کننده ريشه، افزايش دهنده تشکيل ميوه معطرکننده 10 فلورينول IT-3235   تاخيردهنده رشد حشره کش، نيماتودکش 11 NAD,NAAm   آمايد تين دبليو تنک کننده ميوه، ايجاد کننده ريشه، علفکش 12 NAA   فروتون-N، نياگارا استيک، ترانس پلانتون بازدارنده ريزش ميوه قبل از برداشت، افزايش دهنده تشکيل ميوه، تغيير دهنده جنسيت، تاخيردهنده پيري علفکش 13 کارباريل   سوين ننک کننده ميوه حشره کش 14 دامينوزايد SADH B-9، آلار کيلار کاهش دهنده تشکيل ميوه، رساننده ميوه، تاخيردهنده پيري   15 کلورو فونيوم   فوسفون تاخيردهنده رشد، محرک جوانه گل علف کش 16 2,4,5T   فروتونA، ويدون، ويدار، براش کيلر ايجاد کننده ريشه، رساننده ميوه علف کش 17 2,4,5TP   فروتونT بازدارنده ريزش ميوه، رساننده ميوه، رساننده نيشکر علف کش 18 جيبريليک اسيد GA3 پرو جيب، جرو سول، جيب تابس، جيبرل ايجاد کننده گلدهي، محرک رشد شاخه، افزايش دهنده انگوربي دانه، افزايش دهنده تشکيل ميوه علفکش سوالات: 1.    هارمون ها ومواد تنظيم کننده رشد نباتات را تعريف نموده وبه چند گروپ تقسيم مي گردند؟ 2.    چند فايده استفاده از تنظيم کنند گان رشد نباتي را در باغداري نام بگيريد؟ 3.    کاربرد تجارتي اکسين ها وجيبريلين ها ر اواضح سازيد؟ 4.    مصارف مهم اتفون را در زراعت نام ببريد؟ 5.    مواد باز دارنده نمو چه نوع مواد بوده وموارد استعمال ABA نام بگيريد؟ شاخه بری وتربیت نهال:شاخه بری عبارت است ازکلیه عملیاتی که روی درختان انجام می شود تا به آنها شکل وفورم داده وقدرت رشد ونمو را زیاد کرده وکیفیت محصول را بهبود دهد. شاخه بری اصولاً به دومنظور خاص انجام میگیرد: یکی شاخه بری شکل دهی به نهال که باید درسالهای اولی ومراحل اولی رشد انجام شود، درین مرحله می توانیم درخت را به شکل دلخواه درآوریم، البته بعضی ازین اشکال جنبه تزئینی ونمایشی دارد. نوع دیگرآن شاخه بری باردهی است، درین نوع شاخه بری حاصل دهی سالیانه درختان تنظیم شده وشاخه های زاید حذف میگردد.شاخه بری کننده باید با اعضای درخت وطرز رشد ونموی آنها آشنایی کامل داشته باشد، وطبیعت رشد ونموی درخت را بداند. شاخه های میوه ده بخوبی تشخیص دهد، وبا دقت وتأمل به این کار اقدام نماید. شاخه بری کننده عیناً شبیه جراحی است که دراتاق عملیات میخواهد اقدام به جراحی کند. باید وسایلش آماده، برنده وتمیز باشد، وبداند که چه اعضای را باید دور کند وگرنه انجام کار بدون وسیله خوب ومهارت بهتر است صورت نگیرد. آیا طبیعت درختان را شاخه بری می کند؟ چون بعضی ها اظهار نظر کرده اند که اگر شاخه بری برای درختان لازم باشد طبیعت هم درختان جنگلی را شاخه بری میکرد.  باید گفت که اگر پس از وزش باد شدید سری به جنگل بزنیم ملاحظه خواهیم کرد که تعداد زیادی ازشاخه های خشک وآفت زده حتی برخی درختان که تنه آنها پوسیده بوده است به زمین افتاده اند، واولین اقدام درشاخه بری درختان نیز همین کار است. بنابراین طبیعت نیز درختان را شاخه بری میکند. اصول، اهداف واثرات شاخه بری ۱- حذف شاخه های خشک وآفت زده: همانطوریکه درفوق اشاره کردیم یکی از اهداف شاخه بری حذف شاخه های خشک ضعیف وآفت زده درخت است. این شاخه ها باید پس ازحذف شدن ازمحوطه باغ خارج شده وسوزانیده شود. ۲- دراثرشاخه بری تاج درخت محکمتر واستوار تر می شود. شاخه های اصلی روی تناه درخت باید متناوب ودرجهات مختلف با زاویه نسبتاً باز رشد کرده باشد، وفواصل آنها ازهم نیز باید متناسب باشد. وجود دوشاخه هم قطر ازیک نقطه تنه یا چند شاخه ازیکجا علامت ضعیف درخت است، ممکن است تنه درخت دراثر سنگینی شاخه ها به دوجهت شگافته شود، خصوصاً موقعیکه درخت با بار نشسته یا پس از نشستن برف سنگین روی شاخه ها این کار صورت بگیرد. 3- کوتاه نگهداشتن درخت: با انجام شاخه بری مخصوصاً درمراحل ابتدایی رشد، درخت کوتاه تر از درختی مشابه که شاخه بری نشده باشد، میگردد که پس ازگذشت چند سال شاخه بری درکوتاهی درخت موثر است. 4- تاثیر شاخه بری در ازدیاد قدرت رشد: قدرت رشد شاخه های باقی مانده در درخت شاخه بری شده زیاد تر میشود، زیرا مواد غذایی بیشتری به آنها می رسد واین خاصیت در درختان کهن اهمیت زیادی دارد، زیرا باشاخه بری آنها می توان جوانی را به آنها برگردانید. 5- شاخه بری باعث حذف شاخه های اضافی میشود: شاخه های اضافی قدرت درخت را کم می نماید باید آنها را فوراً قطع کرد. این شاخه ها علاوه براینکه خاصیت باردهی ندارند، چون شاخه های آبدار وتازه هستند شپشک ها وآفات مکنده را روی درخت زیاد می کنند ضمناً در درختان سیب وناک باعث شیوع امراض قارچی می شوند. باید دانست که این شاخه ها در درختانیکه شاخه بری تند وشدید شوند زیاد میشود. بنابراین درختان باید همه ساله بمقدار متعادل شاخه بری شوند اگر چندین سال باقیمانده یکباره شاخه بری گردد. اکثراً تعداد شاخه های اضافی زیاد شده واین باعث ضعف درخت می شود، برعلاوه محل قطع درشاخه بری متعادل هرساله کوچک وبه زودی محل پوست می آورد، درصورتیکه شاخه بری به تعویق افتد حذف شاخه های قطور بعداً باعث می شود که محل قطع شده دیر پوست آورده ونقطه ای برای ورود انواع عوامل آفات وامراض باشد. 6- توسط شاخه بری می توانیم قدرت رشد را از قسمت قوی به قسمت ضعیف منتقل کنیم . تاثیر شاخه بری متوجه منطقه قطع شده شاخه ها ست. درصورتیکه در قسمت ضعیف درخت بیشتر شاخه بری انجام شود قدرت رشد درخت متوجه آن منطقه خواهد شد. 7- شاخه بری باعث پهن شدن تاج وکوتاهی تنه می شود، که در نتیجه کلیه عملیات از قبیل دفع آفات شاخه بری، تنک کردن میوه وهمچنین برداشت را آسان می کند، وتنه درخت نیز از آفتاب زدگی در تابستان کمتر صدمه می بیند. 8- توسط شاخه بری درختان را به هرشکلی که بخواهیم در می آوریم البته این کار باید در مراحل ابتدایی رشد درخت آغاز شده وادامه یابد. 9- شاخه بری در مجموع میزان باردهی درخت را زیاد میکند، زیرا تناوب محصول دهی را ازبین می رود. 10- کیفیت وکمیت میوه در اثر شاخه بری بهبود می یابد، میوه درشت تر می شود ورنگ آن شفاف تر ومرغوبیت آن بیشتر می گردد. 11- شاخه بری باعث ازدیاد عمر درخت می شود، یعنی قدرت رشد آن را زیاد کرده ومقدار محصول آن را متعادل می نماید. یکی ازین نمونه درخت، درخت شفتالو است که در بین باغداران به کوتاهی عمر معروف است ومیگویند که از هفت سال بیشتر عمر نمی کند، درصورتیکه اگر درخت به خوبی شاخه بری گردد وتعادل بین قسمت هوایی وریشه آن حفظ گردد تا 25 سال بخوبی عمرکرده حاصل میدهد. باعمل شاخه بری شاخه های ضعیف را که زیر سایه شاخه ها قرار گرفته اند حذف وباعث میوه دهی وقدرت سایر شاخه ها می شود. پس بطور خلاصه می توان گفت که با ا نجام شاخه بری: ۰-حذف شاخه های ضعیف وآلوده به آفات وامراض وجلوگیری از شیوع آنها ۰-قرار گرفتن شاخه های اصلی روی تنه درخت واستحکام بیشتربا زاویه متناسب. ۰-کوتاه نگداشتن درخت . ۰-زیاد کردن قدرت رشد وانتقال قدرت رشد به منطقه ضعیف تر ۰-حذف شاخه های اضافی . ۰-پهن وگسترده نمودن تاج درخت. ۰-شکل دادن به درخت به فورم دلخواه . ۰-ازدیاد محصول با ازبین بردن تناوب باردهی . ۰-مرغوب کردن میوه ۰-ازدیاد عمر درخت ۰-ازبین بردن وحذف شاخه های ضعیف میسر خواهد بود. موقع شاخه بری:بهترین وقت شاخه بری درختان خسته سنگی بعد از جمع آوری حاصل وقبل از ریختن برگها، در حالیکه بهترین وقت شاخه بری میوه جات گوشتی در اخیر زمستان یا اوایل بهار می باشند. اگر درختان خسته سنگی ار اخیر زمستان یا اوایل بهار شاخه بری شود به مرض Gummosis گرفتار می شوند که درین وقت شیره نباتی بطرف بالا حرکت می کنند. اگر شاخه بری درختان درخزان صورت گیرد شیره بطرف ریشه ها پایین می رود، ودربهار شیره قبل ازاینکه بطرف بالا برود زخم ترمیم می شود. درشاخه بری توازن بین نموی جسمانی ومیوه  درنظر گرفته شود وازعدم توازن باید جلوگیری شود. نموی جسمانی زیاد، میوه گرفتن را کم می سازد، درحالیکه میوه زیاد نموی جسمانی را کم ساخته ودر نتیجه میوه گرفتن واندازه آن را کم می سازد.بصورت کلی دونوع شاخه بری وجود دارد، یکی شاخه بری زمستانی ودیگری شاخه بری تابستانی.   1- شاخه بری زمستانی: ازموقع ریخته شدن برگ ها تا بیدار شدن درختان امکان پذیراست. شاخه بری اساسی همان شاخه بری زمستانی است. درین دوره که درخت عاری از برگ است می توان فورم درخت را به دقت ملاحظه کرده شاخه ها را بر رسی نموده شاخه های که با هم در تماس اند یا شکل درخت را بصورت نا مطلوبی درآورده اند حذف نمود. این نوع شاخه بری در مواقع زیر انجام می شود: الف- شاخه بری دراوایل خزان: در باغهای وسیع برای اینکه شاخه بری به موقع در تمام باغ انجام شود از اوایل خزان کار شاخه بری را شروع می کنند. لیکن درین فصل شاخه بری زمستان خطر سرمازدگی شاخه ها را در بردارد. اگر سرمای سختی در محل به دنبال نیاید ومحل زخم ها باچسپ پیوند یا ماده مناسب دیگر پوشانیده شود، انواع درختان مقاوم به سرما را می توان در اوایل خزان شاخه بری کرد.  ب- شاخه بری در اواخر خزان: درختانی که  درین موقع شاخه بری می شوند احتمال سرما زدن وحتی خشک شدن آنها زیاد است. اگر درخت کاملاً به خواب نرفته باشد به سرما حساس می شوند واز بین میروند. ج- شاخه بری در زمستان: در اواخر زمستان که هوا مناسب است، بهترین موقع برای شاخه بری درختان میوه است. وهمچنین شاخه سرمازده وخشک شده از شاخه های تازه وفعال نیز تفکیک شده می تواند. د- شاخه بری پس ازآغاز رشد درخت: رشد اولیه درختان با استفاده از مواد ذخیره درخت انجام میگیرد.چنانچه قبلاً درخت را شاخه بری کرده باشیم این مواد ذخیره بین جوانه ها وشاخه های باقی مانده تقسیم می شود ورشد آنها سریع تر وبهتر می شود، درحالیکه اگر پس از آغاز رشد، درخت را شاخه بری کنیم مقدار زیاد از موادغذایی مصرف شده از بین می رود، ضمناً با بیرون آمدن برگ ها تشخیص شاخه ها قوی وضعیف مشکل می شود. وهمچنین کار وفعالیت باغبانان دراین فصل شروع شده وشاخه بری از پیشرفت کار آنان جلوگیری می نماید، بنابراین پس ازآغاز نمو به هیچ وجه توصیه نمی شود.   2- شاخه بری تابستانی:شاخه بری تابستانی از رشد درخت می کاهد، مقدار برگ ها را کم کرده ومواد ذخیره وی را در درخت کاهش می دهد. ومقدار محصول درخت را برای سال آینده کم می کند. شاخه بری تابستانی باعث شیوع امراضی چون لکه سیاه سیب وناک می شود. بناءً شاخه بری تابستانی به منظور زیر انجام می شود: الف- در درختان انگور ودیگر میوه جات دَورخوشه ها ومیوه های که در برگها پنهان اند زده می شود تا نور وهوا به داخل آنها راه یابد ومیوه بهتر پخته گردد. ب- شاخه های زاید را می توان در تابستان حذف کرد. بقایای شاخه را در موقع قطع روی تنه نگذارید:درموقع قطع شاخه مخصوصاً شاخه های ضخیم باید دقت شود که زایده ازشاخه روی تنه باقی نماند، باقی ماندن این زایده باعث پوسیدگی ونفوذ آب و ورود عوامل خارجی حشرات وآفات به داخل تنه شده ودرخت را از بین می برد. چنانچه شاخه خوب قطع شود وزایده ای ازآن باقی نماند زخم معمولاً پس از دو تاسه سال از پوست پوشیده می شود درصورت باقی ماندن زایده سال ها به طول می انجامد تا زخم پوشیده گردد. برای برش شاخه ضخیم بطوریکه در موقع جداشدن از تنه صدمه به آن نرسد وپوست اش نشکافد بهتراست ابتدا برش تقریبی در فاصله 20 سانتی متر از تنه یا شاخه اصلی داده شود. برش دوم در فاصله 10 سانتی متر برش اول درجهت مخالف انجام شود. درین صورت شاخه بدون اینکه صدمه به تنه زده باشد جدا می شود وسومین برش به موازات تنه صورت گیرد تا باقیمانده تنه جداگردد. حفاظت از محل قطع شده: محل قطع شده درحقیقت زخم است باید روی آن را با موادی پوشانیده تا ازحمله آفات وامراض مخصوصاً انواع قارچ ها وتاثیر عوامل جوی وایجاد پوسیدگی در امان باشد. پوست آوردن روی زخم به عوامل زیر بستگی دارد: ۰- نوع درخت: مثلاً درختان سیب روی زخم را زودتر ازگیلاس می پوشانند. ۰- وسعت برش: هرقدر وسعت منطقه قطع شده بیشتر باشد دیرتر روی آن پوست می آورد. ۰- زمان قطع کردن: برش های که در اوایل بهار ایجاد می شوند زودتر پوست می آورند نسبت به قطع ایکه در دیگر زمان سال صورت میگیرد. ۰- کیفیت ونوع محافظ: بعضی از باغبانان محل برش شده را با گل می پوشانند که البته دوامی ندارد. بعضی از ترکیبات کیمیاوی که به اشکال پودر ومرهم تهیه گردیده است برای پوشش مناطق برش شده مفید است. همچنین چسپ پیوند نیز در پوشش مناطق قطع شده متداول است، لکن گران تمام می شود. شاخه بری درختان میوه به اساس خاصیت تولید میوه ها الف- شاخه بری اطراف نوده های دراز درختان تولید کننده میوه: درخت شفتالو در اطراف نوده های یکساله زخ گلها را تولید می کند که بعد آنها میوه میگیرند، ازین جهت این نوده ها باریک ونازک می باشند، بناءً در تابستان به سبب سنگینی میوه های آنها، نوده ها کج شده ودرجاهای کج شده آن درزها پیدا می شود. در زمستان بنابرسردی هوا حجره های موجود درین درزها میمیرند، بنابرآن باغداران در افغانستان به این عقیده هستند که شفتالو عمر کوتاه دارند. برای آنکه مشکل بالا از بین برود باید نوده های دراز یکساله همه ساله از قسمت نوک کوتاه شوند. ب- شاخه بری درختانیکه در شاخچه کوتاه حاصل میدهند: بعضی درختان میوه دار مانند زردالو، آلوچه وبادام در اطراف شاخچه های کوتاه شان نسبت به شاخچه های دراز بیشتر حاصل می دهند.  درین درختان باید شماری از شاخچه ها کوتاه گردیده ونوده های دراز آن بسیارکوتاه نشود، زیرا کوتاه ساختن زیاد نوده های دراز سبب ایجاد نوده های تازه میگردد. ج- بعضی درختان مثل سیب وناک به اندازه زیادی میوه در نوک شاخچه های کوتاه تولید میکنند که به شمول گیلاس در میوه های یاد شده شاخچه های کوتاه تقریباً ده سال عمر تولیدی دارد. از همین سبب درختان ناک، سیب وگیلاس در مقایسه به تمام میوه های برگریز هرسال به شاخه بری اندکی نیاز دارند. درصورتیکه همه ساله % 10 نموی یکساله تولید شده در درختان سیب، ناک وگیلاس بوسیله شاخه بری از بین برده شود این را یک نوع شاخه بری نورمال گفته می توانیم.   فورم های عمده شاخه بری 1- شاخه بری با محور مرکزی(Central Leader System):امروز در باغداری تربیت نهال بدین نحو رایج نیست، زیرا درخت بلند گردیده وعملیات باغبانی چون دواپاشی، شاخه بری وبرداشت میوه مشکل می شود. لیکن درمنازل به علت اینکه هم از میوه درخت استفاده نمایند وهم جنبه زینتی داشته باشد این فورم رواج دارد.  درین سیستم شاخه مرکزی که همان دنباله تنه درخت است از لحاظ رشد ونمو برسایرشاخه ها علبه دارد. تربیت به این روش هنوز در مورد درختان چارمغز در باغها انجام می شود.  2- شاخه بری با محور مرکزی تغییرشکل یافته(Modified Leder System): سیستمی است که رواج زیاد دارد. درین روش از ارتفاع 2-3m از سطح خاک محورمرکزی را قطع می نمایند تا رشد طولی درخت متوقف گردد وشاخه های نگاه داری شده از استحکام خوبی برخوردار وشکل درخت مناسب گردد. بناءً کلیه عملیات باغبانی بعلت کوتاه ماندن درخت به آسانی انجام می شود. این فورم شاخه بری در درختان سیب، گیلاس وناک رایج است.    3- شاخه بری با سیستم میان خالی یا جام مانند (Open Central System): درین سیستم چند شاخ جانبی در اطراف انتهایی درخت انتخاب گردیده ومرکزآن عاری از شاخه می باشد. درین صورت برعلاوه آنکه مقدارمناسب نور در قسمت مرکزی درخت نفوذ کرده باعث کنترول قد درخت نیز میگردد که در نتیجه شاخه بری، یکه کاری میوه، جمع آوری حاصلات  ودواپاشی درختان به آسانی صورت میگیرد. نواقص این سیستم این است که درین حالت در درختان شاخه های ضعیف نمو کرده وشاخه های با هم نزدیک واقع می شوند. زاویه شاخها در نقطه اتصال با تنه اصلی کم میگردد که در اثر فشار وزیادت حاصل شکسته واز بین میرود. درین سیستم ممکن است رطوبت در محل انشعاب شاخه ها با عث پوسیدگی شود. این فورم بیشتر در مورد درختان بادام ، انجیر، شفتالو، بهی وشلیل رایج است.  4- شاخه بری با سیستم پهن یا سیم بندی(Espalier System):درین سیستم درختان میوه قد پخش به فورم پهن تربیه می شوند. برای انجام این کار از دیوار، سیم ودیگر اشیا استفاده می شود. بغیر از تاک ها دیگر درختان درین سیستم به شکل تجارتی مورد تربیه قرار نمی گیرند. وسایل شاخه بری:مهمترین سامان ووسایلی که در شاخه بری ضروری است عبارت ازقیچی خورد شاخه بری، قیچی بزرگ شاخه بری، اره چاقو وزینه می باشد. سامان شاخه بری قبل ازاستعمال باید خوب تیز گردیده وهم تعقیم شود. اصول تغذیه درختان میوه:درختان میوه مانند سایرنباتات عالی دارای ریشه، ساقه، برگ ومیوه بوده، این نباتات مثل سایر عالم زنده به غذا ضرورت دارند. غذای حیوانات سبزه خوار از سبزه ها وحیوانات گوشت خوار ازگوشت حیوانات سبزه خوار بطور آماده به دسترس شان قرار میگیرد. درحالیکه درختان قادر اند تا غذای خود را خود بسازند.این غذاها از عناصری بدست می آیند که در طبیعت ومحیط زیست درهوا وخاک بصورت ترکیبات متنوع وجود دارند که نباتات ودرختان بوسیله ریشه ها وبرگ های خود آن را بدست آورده و ازآن تغذیه می نمایند. این عناصرضروری را دانشمندان به چند دسته تقسیم نموده اند که عبارت اند از کاربن، اکسیجن،هایدروجن، نایتروجن، فاسفورس، پتاشیم، سلفر، کلسیم، منگنیز، آهن،مس، بوران، جست، مگنیزیم، مولبدینیم،کوبالت، وغیره.کلیه مواد فوق به استثنای کاربن، هایدروجن واکسیجن بوسیله ریشه ها ازخاک جذب شده اما کاربن، هایدروجن واکسیجن ازطریق آب وهوا گرفته می شود. باید اضافه گردد که قلت مقدار عناصر معرفی شده بنابر دلایل پراهمیت بودن آنها ازنظر رشد وتندرستی درجه بندی نگردیده، بلکه همه این عناصر آن مقداری که برای رشد سالم ماندن ومتعادل ساختن درخت ضروری است، در دسترس آنها قرار گرفته وازلحاظ اهمیت وضرورت هیچکدام بردیگری برتری ندارد. تنها فرق شان این است که بعضی ها به درجه بیشتر وبعضی ها به درجه کمتر برای نبات ضرورت است.  ازجمله عناصر 16 گانه فعلاً صرف در مورد سه عنصری که ازهمه بیشتر نباتات به آنها نیاز دارند صحبت میگردد. الف- نایتروجن(N):نایتروجن به صورت کم وبیش در هرخاکی موجود می باشد که درختان میوه می توانند ازآن استفاده نمایند. باید متوجه بود که اگر مقدار نایتروجن در مراحل اول کافی وزیاد باشد بنابر استفاده متداوم، به تدریج مقدار نایتروجن کم ترگردیده وضرورت درختان میوه را کفایت نمی کند. باید این کمبود را به موقع درک نموده وقبل ازینکه درختان به کمبود نایتروجن مواجه شوند از طریق استعمال کودهای حیوانی، کود کیمیاوی وکود سبز در تقویه درختان اقدام گردد تا درختان متذکره از رشد بازنمانده ودر صورت حاصل دهی محصول متناسب وبا کیفیت بدهد.  تاثیرات نایتروجن بالای درختان میوه: تاثیرات نایتروجن بالای درختان میوه در صورت کمبود بودن محسوس بوده وبالای هر بخش نبات اثری ازخود بجا می گذارد که این عوامل قرار ذیل است: ü   زمان تبدیل شدن گل به میوه: شگوفه درختان میوه کلاً به میوه تبدیل نگردیده ونسبت کمبود نایتروجن مقدار بیشتری از شگوفه ها قبل ازینکه به میوه تبدیل گردند می ریزند. آزمایشات نشان داده است که اگر خاک درختان میوه نایتروجن کافی نداشته باشد، لازم است که در حدود یکماه قبل از بازشدن شگوفه کود نایتروجن استعمال گردد. این موجب میگردد که تعداد زیاد گلها به میوه تبدیل گردیده  ودرختان محصولات بیشتری ببار آورند. ü   حجم میوه: دادن کود نایتروجن به تنهای اثری در حجم میوه ندارد، برعکس استعمال این کود بیشتر ازحد معمول در صورت مساعد بودن شرایط موجب میگردد که درخت بیشتر ازقدرت خود حاصل بدهد ودر نتیجه تعداد زیاد میوه از حجم آنها کاسته شود. ü   رنگ میوه: نایتروجن اثر مستقیم روی میوه ندارد، بلکه بیش ازحدآن موجب تولید شاخ وبرگ زیاد شده، باعث سایه بیشتر داخل درخت میگردد. در نتیجه عدم نفوذ نور به مقدار لازم به قسمت های داخلی درخت نرسیدن نور به میوه ها سبب می شود که میوه بی رنگ وبی کیفیت گردد. ü   اندازه استعمال نایتروجن: اگر نایتروجن به مقدار لازم درخاک موجود نباشد درخت دچار گرسنگی میگردد. البته درین شرایط دادن کود نایتروجن باعث تقویت ورشد درخت گردیده ودر بالابردن مقدار حاصل اثرمثبت خواهد داشت. ولی درخاک های که طبیعتاً غنی هستند ودرخت می تواند مقدار مواد مورد نیاز خود را ازخاک بدست آورد ضرورت به استعمال نایتروجن اضافی نمی باشد. بناءً باید یاد آور شد که دادن کود نایتروجن بیش ازحد لازم برای درخت نه تنها مفید نیست بلکه باعث بروز شرایط نامطلوب خواهد گردید. ب- فاسفورس(P):عنصردیگری که درختان میوه به آن نیاز بیشتردارند فاسفورس است. سیستم فعالیت فاسفورس بسیار زیاد مشابه به نایتروجن می باشد. معمولاً فاسفورس در انساج جوان بیشتر نسبت به انساج پیر بوده ودر بعضی انساج مقدار فاسفورس تقریباً شش برابر مقدار نایتروجن می باشد. ارتباط نسبی فاسفورس با نایتروجن وحفظ تعادل آنها در انساج نشان می دهد که این دوعنصر لازم وملزوم یکدیگر بوده ودر ترکیب اکثر مواد با هم یکجا عمل می نمایند. مصرف فاسفورس در درختان میوه:فاسفورس به محض اینکه استعمال گردید بلافاصله به انساج دیگر انتقال گردیده وبرای ساختن شاخه ها، برگ های تازه، شگوفه ومخصوصاً میوه ها مصرف میگردد. در فصل خزان قبل از ریختن برگها قسمت عمده فاسفورس موجود در قسمت فلویم ذخیره میگردد. فاسفورس در مقایسه با نایتروجن در داخل نبات سریعتر به مصرف می رسد. فرق عمده فاسفورس ونایتروجن از نظر ذخیره در انساج این است که  فاسفورس در زمان گل کردن به حد اقل ذخیره می شود درحالیکه از نایتروجن معکوس آن است.   درفرجام ازین بحث می توان چنین نتیجه گیری کرد که درختان میوه فاسفورس خود را بخوبی مصرف ونگهداری کرده می تواند. فقط مقدار باقی مانده از فاسفورس ممکن است با ریزش ویا شسته شدن برگ ها بوسیله باران از دسترس خارج میگردد. فاسفورس ذخیره شده در انساج نیز بموقع وبه آسانی بدون کدام مشکل تغییر مکان داده وبه مصرف ساختن انساج جوان وجدید که در طول دوران رشد بوجود میایند می رسد. ج- پتاشیم(K):بیشتر ازصدسال است که دانشمندان به اهمیت پتاشیم به عنوان یکی از عناصر اساسی مورد ضرورت نباتات پی برده ومقدار زیادی ازآن بوسیله کلیه نباتات همه ساله به مصرف می رسد. ازبین این نباتات شاید بیشتر ازهمه درختان میوه از پتاشیم استفاده نمایند.   درجه ضرورت درختان میوه به پتاشیم:دربین باغداران جهان این کلمه مشهور است که می گویند باغ را اگر با نایتروجن تقویت نمایی علف، واگر با پتاشیم تقویت کنی میوه زیاد میگردد. علاوتاً چنین تصور میگردد که رنگ میوه در اثر استعمال زیاد پتاشیم بهتر می شود. بناءً چون مصرف زیاد کود پتاشیم موجب می شود تا میوه جات شاداب تر، مرغوب تر وبا رنگ وروی بهتر بدست آیند بنابرآن درخت میوه برای رشد سالم وتولید بهتر به پتاشیم ضرورت حتمی دارد.  ازمجموع بحث های فوق در مورد سه عنصراساسی  که به مقدار زیاد مواد مصرف درختان میوه میباشند چنین نتیجه گیری می شود که در شرایط موجود استعمال کودها درخاک های معمولی متفاوت است. کود نایتروجن برخلاف فاسفورس وپتاشیم درخاک ذخیره نمی گردد وبه علت به سهولت حل شدن درآب واستفاده مقدار زیاد آن بزودی درخاک کمیاب میگردد. بادشکن (Wind break):یکی ازشیوه های اصولی کنترول اراضی تحت فرسایش بادی احداث بادشکن است. بادشکن درواقع برای حمایت مزارع، باغها، حیوانات خانگی وساختمانها ازاثرات سوء بادهای شدید بکارمیرود. بادشکن مانعی است که معمولاً عمود برجهت باد غالب ساخته می شود تا با کاهش سرعت باد فرسایش را محدود سازد. یک بادشکن وقتی نقش خود را به خوبی ایفا میکند که بطور صحیحی طراحی شده ودایماً در حالت بهتری نگهداری شود.باد شکن دارای فواید ونواقص بوده که مهمترین فواید آن عبارتنداز: ü   بادشکن سرعت باد را کاهش میدهد ودر نتیجه فرسایش را محدود میسازد. ü   خسارات ناشی از اثرات میخانیکی باد را کاهش میدهد. ü   حیوانات اهلی را حفاظت میکند. ü   خوراک، هیزم وزیستگاهی برای حیات ووحش بوجود می آورد. احداث یک بادشکن نواقص ومعایبی نیز دارد که مهمترین آنها عبارت انداز: در استفاده ازماشین های زراعتی مداخله میکند.بعضی ازآنها مقداری از سطح زیرکشت را اشغال میکند. دررابطه با اشغال سطح زمین بوسیله بادشکن باید اظهارداشت، گرچه بادشکن مقداری از اراضی زیر کشت را اشغال میکند ولی در اکثر موارد باعث افزایش محصول میگردد. درختان بادشکن باروری نباتات زراعتی اطراف خود را کاهش میدهند، زیرا ازیک سو روی نباتات سایه انداخته واز سوی دیگر ممکن است برای رطوبت ومواد غذایی با نباتات رقابت نمایند. البته این رقابت فقط دریک نوار باریکی است که معمولاً عرض آن از نصف ارتفاع بادشکن تجاوز نمی کند.بادشکن می تواند پناه گاه نباتات یا حیوانات مضر برای کشت وزرع باشد. انواع بادشکن:باد شکن ممکن است از مواد مصنوعی ویا ازدرخت ودرختچه ، نباتات بلند مانند جواری ، آفتابگردان وغیره تشکیل شده باشد. بنابراین دو نوع بادشکن وجود دارد: بادشکن های غیر زنده یا مصنوعی یا میکانیکی وبادشکن های زنده درختی . بادشکن غیر زنده (مصنوعی):بادشکن های مصنوعی شامل دیوارهای سنگی، فلزی، چوبی، پلاستیکی، حصیری یا دیوارهای تهیه شده از شاخه های قطع شده از درختان موجود در منطقه، دیوارهای از نوع کرباس وغیره می باشد. این بادشکن ها علاوه برکنترول فرسایش بادی برای کنترول برف در قسمت های که حرکت برف به داخل شاهراه ها، خطوط آهن، میدان های هوایی وسایر نواحی ایجاد اخلال در حرکت وسایل نقلیه می شود نیز به کار می روند. مهمترین عامل موثر در طراحی بادشکن های غیر زنده، انتخاب مواد اولیه سهل الوصول می باشد. احداث بعضی از باد شکن های غیر زنده مانند دیوارهای سنگی ودیوارهای چوبی، معمولاً گران تمام میشود. بنابراین از این نوع بادشکن ها معمولاً برای حفاظت محصولات بسیار با ارزش یا احیای پوشش مناطق فرسایش یافته مورد نظر استفاده می شود. بعضی از بادشکن های غیر زنده مانند دیوارهای بصورت پارچه ای وحصیری هرچند کمتر از بادشکن های درختی موثر میباشد ولی غالباً به دلیل قابلیت انتقال پذیری ترجیح داده می شوند. بطورکلی موقعی از بادشکن های غیرزنده استفاده می شود که: ü   شرایط محیط اجازه رشد پوشش نباتی برای ایجاد بادشکن درختی را ندهد. ü   شرایط محیط برای رشد پوشش گیاهی مناسب باشد ولی ایجاد بادشکن درختی یک ردیفه که به منظور کاهش سطح زمین اشغال شده توسط بادشکن احداث می شود، نقش موثری در کاهش سرعت باد نداشته باشد. ü   در مناطق کشت زودرس که خاک ارزش بیشتری دارد. ü   سطح حفاظتی محدود باشد. مانند حفاظت محل نگهداری حیوانات ومناطق مشابه . برای ساختن باد شکن های مصنوعی ساده میتوان از نی استفاده نمود. برای ساختن این نوع بادشکن ها، ساقه های بلند نی را با طول های مشخص بریده ودر شیارهای که به عمق حدود پانزده سانتی متر در زمین ایجاد شده اند قرار میدهند وانتهای آنها را با خاک می پوشانند. معمولاً اگر ارتفاع بادشکن یک متر یا بیشتر باشد جهت استحکام بیشتر آن ساقه های نی را به وسیله سیم به هم متصل می نمایند. برای ساختن بادشکن های حصیری، حصیرهای بافته شده از مواد نباتی مانند غلات، نی وغیره محصولات زراعتی را به صورت عمودی در زمین قرار میدهند. بادشکن های زنده (درختی): بادشکن های درختی معمولاً ازیک یا چند ردیف درخت یا درختچه تشکیل گردیده اند که معمولاً عمود برجهت باد اصلی قرار میگیرند. بسیاری ازکارشناسان حفاظت خاک اعتقاد دارندکه برای کنترول فرسایش بادی درمزارع، لازم است علاوه برایجاد بادشکن، عملیاتی نظیر کشت نواری، پوشانیدن خاک بوسیله بقایای گیاهی، تناوب زراعتی ، قلبه حد اقل وحذف عمل نرم کردن کلوخ ها نیز صورت پذیرد. دربرخی ازکشورهای اروپایی گاهی دربین ردیف های درختی بعضی نباتات را به عنوان بادشکن کشت می کنند. درجنوب هسپانیا برای این منظور ازنیشکر استفاده می شود. درایالات متحده امریکا برای حفاظت کچالو از نوارهای باریکی از جواری استفاده می کنند. این گیاهان که به عنوان بادشکن بکار می روند، معمولاً از نظر آب ومود غذایی با نباتات اطراف خود رقابت می کنند، ولی مشکل قابل توجهی را به وجود نمی آورند، وبنابراین آنها را مانند نباتات اصلی کشت نموده وهمراه با آنها وبطورهمزمان قلبه زده آبیاری می کنند. استفاده از بادشکن درختی به عنوان کنترول فرسایش بادی درتمام مناطق عمومیت نداشته وبیشتر درمناطق مرطوب به کار می رود، زیرا ازیک طرف بادشکن حمایت کامل را در برابر کنترول فرسایش بادی درتمام شرایط تضمین نمی کند  وازطرف دیگر احداث بادشکن سطح مزرعه را به قطعات کوچک تقسیم کرده ودرنتیجه انجام عملیات کشت وزرع را با مشکل مواجه می سازد. رقابت پوشش نباتی بادشکن با زراعت بر سرآب نیز عامل محدود کننده ای در مناطق خشک برای استفاده ازآن می باشد. برعلاوه درمناطق خشک مقدار باران برای رشد خوب درختان بادشکن کافی نیست. چون احداث بادشکن های بادی درختی نسبتاً پرهزینه وزمان براست باید سعی نمود تا طراحی آنها بگونه ای انجام شود که کمترین مصرف با بالاترین بهره برداری بدست آید. مهمترین عامل موثر در طراحی بادشکن های درختی ، انتخاب انواع سازگار ومناسب می باشد. بطورکلی درانتخاب نوع درخت برای بادشکن لازم است به نکات آتی توجه داشت: ü   برای انتخاب نوع درخت باید از اطلاعات محلی استفاده نمود. ü   درختان بهتراست از انواع بومی سریع الرشد باشند. ü   درختان بخصوصی درنواحی خشک دارای سیستم ریشه ای عمود می باشند تا ریشه ها ازآب عمقی استفاده کنند وبا مواد غذایی منطقه حفاظت شده رقابت نکنند. ü   بهتراست ازدرختانی استفاده نمود که دارای شاخه های گسترده درتمامی سطح وتا ارتفاع لازم برسند. بررسی ها نشان داده است که از نباتات با اندازه های مختلف استفاده نمود. ü   درانتخاب نوع درخت باید به فصل وقوع باد غالب توجه نمود، بدین معنی که اگر باد غالب درتابستان باشد می توان ازدرختان برگریز استفاده نمود، ولی اگر چنانچه باد غالب درمواقعی ازسال است که معمولاً برگ درختان خزان می کنند دراین صورت بهتراست ازدرختان که برگ ریزان ندارند استفاده شود. درمواردی هم که دریک سال در دوفصل باد غالب وجود داشته باشد مثلاً زمستان وتابستان دراین صورت بهتراست ازدرختانی که برگ ریزان ندارند استفاده شود. ü   مقاوم به باد، سرما وگرما باشند. ü   ازطرف پایین برهنه وبی شاخ وبرگ نشوند.   درطرح بادشکن درختی توجه به نکات زیر اهمیت دارد: ü   درختان را بهتراست قبلاً درنهالستان پرورش داد. معمولاً تعداد نهالها را حدود %30 بیشتر ازاحتیاج درنظر میگیرند تا جبران ضایعات احتمالی را بکند. ü   تجدید کشت قسمت های خراب شده بایستی به فوریت انجام گیرد. ü   آماده کردن زمین برای استقرار موفقیت آمیز بادشکن یعنی رشد سریع وگسترش مناسب فورم درخت ضروری است بنابراین ابعاد گودال های که برای کشت درختان حفر میشوند بایستی به اندازه کافی بزرگ باشد تا ریشه نباتات جوان بتواند درآن گسترش خوبی داشته باشد. درموارد که لایه غیرقابل نفوذی درنزدیکی سطح خاک وجود دارد لازم است به وسیله قلبه عمیق ویا هروسیله دیگری ازبین برده شود. ü   آبیاری درختان به خصوص درمناطق خشک ضروری است. ü   علف های هرزه نباتات باید کنترول شود. ü   باآفات درختان بایستی مبارزه شود، زیرا درغیراین صورت ممکن است تراکم تاج درختان کاهش یابد. ü   اطراف بادشکن را باید با سیم خاردارمحصورنمود تا ازچرا وآسیب درامان باشد. ü   ساکنان منطقه را باید به اهمیت موضوع طرح واقف  وآنها را معتقد نمود که حفظ اشجار ودرختان ازطرف اهالی به صرفه وصلاح خود آنها است. نقش باد شکن درکاهش باد:سرعت باد قبل از برخورد با بادشکن ودرفاصله ای ازآن شروع به کم شدن میکند